دو مسافر بر در.. دو رها تر در باد
از غزل افتاده .. فرصتی بی فریاد
از غزل افتاده .. فرصتی بی فریاد
چشممانی نابترین .. لحظه را میبوسد
زن به من میگوید : باش تا نان بپزد
******
من به زن می خندم
زن به من می خندد
بی نفس بی سایه
بی صدا میسوزم
زن به شب می ماند
شب به آوازی خوش
غزلی از شبنم
وقتی که روست به نور
*****
من به او میگویم : غیبت سردی بود
خاک بی عشق باد
خاک ولگردی بود
****
زن مرا میرقصد
زن مرا می پرسد
زن مرا میخواند
زن مرا میفهمد
***
من به زن میگویم : خانه ات یادم هست
وقت خوب گریه
شانه ات یادم هست
**
زن مرا می بوسد
این تو ای .. آری تو
خواب و بیداری تو
این تو ای باز از نو
خواب و بیداری تو
این تو ای باز از نو
*
دست زن زیبا نیست
دست زن نایاب است
دست زن میروید
شب . شب ه مهتاب است
***
زن مرا میرقصد
زن مرا می پرسد
زن مرا میخواند
زن مرا میفهمد
**
من به زن میگویم : خانه ات یادم هست
وقت خوب گریه
شانه ات یادم هست
*
زن به من میگوید : وای اگر وقت خوب گریه برسد
******
من به زن می خندم
زن به من می خندد
بی نفس بی سایه
بی صدا میسوزم
زن به شب می ماند
شب به آوازی خوش
غزلی از شبنم
وقتی که روست به نور
*****
من به او میگویم : غیبت سردی بود
خاک بی عشق باد
خاک ولگردی بود
****
زن مرا میرقصد
زن مرا می پرسد
زن مرا میخواند
زن مرا میفهمد
***
من به زن میگویم : خانه ات یادم هست
وقت خوب گریه
شانه ات یادم هست
**
زن مرا می بوسد
این تو ای .. آری تو
خواب و بیداری تو
این تو ای باز از نو
خواب و بیداری تو
این تو ای باز از نو
*
دست زن زیبا نیست
دست زن نایاب است
دست زن میروید
شب . شب ه مهتاب است
***
زن مرا میرقصد
زن مرا می پرسد
زن مرا میخواند
زن مرا میفهمد
**
من به زن میگویم : خانه ات یادم هست
وقت خوب گریه
شانه ات یادم هست
*
زن به من میگوید : وای اگر وقت خوب گریه برسد
*************************************
تقدیم به عزیز ترینم
به فرشته ای که به خاطر من پا به زمین خاکی گذاشت