۱۳۸۵/۱۱/۱۹

دست زن زیبا نیست ..دست زن نایاب است

دو مسافر بر در.. دو رها تر در باد
از غزل افتاده .. فرصتی بی فریاد
چشممانی نابترین .. لحظه را میبوسد
زن به من میگوید : باش تا نان بپزد

******
من به زن می خندم
زن به من می خندد
بی نفس بی سایه
بی صدا میسوزم
زن به شب می ماند
شب به آوازی خوش
غزلی از
شبنم
وقتی که روست به
نور

*****
من به او میگویم : غیبت سردی بود
خاک بی عشق باد
خاک ولگردی بود

****
زن مرا میرقصد
زن مرا می پرسد
زن مرا میخواند
زن مرا میفهمد

***
من به زن میگویم : خانه ات یادم هست
وقت خوب
گریه
شانه ات یادم هست

**
زن مرا می بوسد
این تو ای .. آری تو
خواب و بیداری تو
این تو ای باز از نو
خواب و بیداری تو
این تو ای باز از نو

*
دست زن زیبا نیست
دست زن نایاب است
دست زن میروید
شب . شب ه مهتاب است

***
زن مرا میرقصد
زن مرا می پرسد
زن مرا میخواند
زن مرا میفهمد

**
من به زن میگویم : خانه ات یادم هست
وقت خوب گریه
شانه ات یادم هست
*
زن به من میگوید : وای اگر وقت خوب گریه برسد
*************************************
تقدیم به عزیز ترینم
به فرشته ای که به خاطر من پا به زمین خاکی گذاشت

۶ نظر:

ناشناس گفت...

امان از زن.
وای از زن.

ناشناس گفت...

مي دونستي اشک گاهي از لبخند با ارزش تره؟ چون لبخند رو به هر کسي مي توني هديه کني اما اشک رو فقط براي کسي مي ريزي که نمي خواي از دستش بدي

ناشناس گفت...

مرد مرا میرقصد ... مرد مرا میپرسد...مرد مرا میخواند....مرد مرا می فهمد..... شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم.... موفق باشی بهترین

ناشناس گفت...

saaaaaaaalam,khosh omadin,khonevade khoban:D:Dkhodaeesham ke kam yabe:D:D:D

MAB گفت...

صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد...
http://masha-alalykina.blogspot.com

ناشناس گفت...

زن و اژدها هر دو در خاک به
جهان زین دو ناپاک ، پاک به

درباره من

عکس من
بیرجند, خراسان, Iran